قدیس برنادت و شهر لورد

شهر لورد در نواحی سالت "  La Salette " واقع شده است. برنادت مثل بقیۀ بچه های اهل سالت " La Salette " مکسیمین " Maximin " و ملانی " Melanie " با لهجۀ پاتوی " Patois " صحبت میکردند و هیچ کدام از آنها قادر به خواندن و نوشتن نبودند.

 برنادت قبل از ظهور "بانوی ما" در  تفکرات خود تعمق میکرد. او به  دعا کردن عادت داشت. در مزارع دعای تسبیح را به کرات ادا میکرد. او از یک خانوادۀ فقیر ولی متعهد و وفادار بود. پدرش به دلیل سخاوت و خیرخواهی فراوان نسبت به دیگران بیش از اندازه فقر شدید خانوادۀ خویش را فراهم کرده بود.  ولی این عادت هیچ وقت مایۀ کدورت در روابط زن و شوهر نشده بود .  

 در زمان ظهور "بانوی ما" در غار ماسابییل " Massabielle " برنادت چهارده ساله بود و در زندان متروکه ای با خانواده اش زندگی می کرد.او دختری بسیار معصوم و معنوی بود. اطاعت و صداقت محتا طانه از خصوصیات شخصیتی وی بود. در تمام ایام زندگانیش هیچگاه گناه نا بخشودنی نکرده بود.

در یک روز سرد زمستانی در ماه 11 فوریه 1858 برنادت سوبیرو " Bernadette Soubirous " و خواهرش  توینت   " Toinette Soubirous " و یکی از دوستا نشان جین آبادی " Jean Abadie " در طول جویبار باریکی در حال قدم زدن بودند. طبق معمول آنها مشغول جمع آوری هیزم برای اجاق بودند. در حالی که در طول این رودخانۀ کوچک که غار ماسابییل "Massabielle  " در طرف مقابل آنان واقع بود قدم میزدند یکی از دخترها پیشنهاد کرد که کفش و جورابها را در آورده و جمع آوری هیزم را از آنطرف رودخانه ادامه دهند. برنادت که از حال مزاجی خوبی بر خوردار نبود و از بیماری آسمش نگران بود از گذشتن از  رود خانه آنهم با آب سرد با پاهای برهنه پرهیز میکرد. ولی خواهرش توینت "Toinette " و دوستش جین " Jean " بدون اندک واهمه ای کفشها و جورابهایشان را در آورده و بلافاصله به آنطرف دیگر رودخانه رفتند. برنادت از دوستش  جین خواست تا او را بروی شانه هایش گذاشته و او را نیز از رودخانه عبور دهد. جین امتناع کرد و گفت: "اگر نمیخواهی خودت بیایی همانجا که هستی بمان".

                                           

ادامه مطلب