در میان اجلاسهای یاوه سرایی ها و آشوبهای خیابانی و از میان مارکسیست ها و میانه روهای مسیحی   تنها چیزی که فراموش شده بود و بندرت از آن یاد میشد، زمین وپری آن از آن خداوند است و هر آنچه در آن ساکن است." از یک طرف غرور ، حرص و طمع ، ظلم و بیدادی و از طرف دیگر قتل و حسادت و غارت. توده های مردم همانند گلۀ گوسفندانی بنظر میرسیدند که ما بین دو دشمن در منطقۀ بی طرف گیر کرده باشند. سیمای کوفتۀ آنان برای رهایی بخشیدن بعضی ها به طرف کلیسا وبعضی ها به طرف انقلابیون روی میآوردند، تعدادی نیز در دنیا سردرگم خود بودند .

درچنین دنیایی مملو از روحیات شکسته وذهنهای مشوش بود که مجدداً مریم باکرۀ مقدس نمایان شد. این بار سومین ظهوراصلی- اش بود. ظهورش برای هیچکدام از طرفین ذکر شده حتی کلیسا نبود، بلکه مستقیماً برای تودهای مردم مستضعف ، رنج دیده و ضعیف این دنیا بود. پیغامش معطوف به قشر پایین جامعه که درگیر مصا ئب اجتماعی، روحانی و شخصی بود را در بر میگرفت. و شرط خدا برای بخشش همان شرط قبلی " توبه، توبه، توبه" توبه و دعا بود.

در سالت "La Salette  " " بانوی ما" احکامش را از طریق بچه ها به " مردم من "منتقل کرد و اگر " مردم من" مطیع نباشد موجبات توبیخ شدید قرار خواهند گرفت و برای آنانی که خود را تسلیم می کنند درخواست کرد که برای گناهکاران دعا کنند. در جایی که غضب، غرور و تکبر هر دو طرف دعوا موجب تهدید نظم عمومی دنیا می شود. در خواست فروتنی و اعتماد را کرد. در جایی که ترک حضور خدا سرنوشت انسان را دربر می گرفت، در خواست اعتماد به خداوند از ته قلب را در لورد کرد. سخنان " بانوی ما" در ابتدا در تضاد با وعده های پیامبران دروغین دنیا بود که گفت " من قول مسرت در این دنیا را نمی دهم بلکه در آن دنیا" ." بانوی ما" پیغامش به عامه را در ابتدای هر ظهورش به مراحل بعدی آن نگه داشت. ابتدا اعتماد و دوستی را القاء کرد.

 در سالت        "La Salette  " وی سه مرحلۀ مأموریتش (بدواً،انتقالی و نهایی )را با هم در یک ظهور تقریباً نیم ساعته به هم پیوست. در لورد قراربود نوزده ظهور انجام شود نه هیجده که بین 11 فوریه تا 16 جولای 1858 بوقوع پیوست. در ابتدا وی با کاترین لابوره " Catherine Laboure " در ارتباط با مسائل شخصی صحبت کرد و حالا مجدداً با برنادت در دومین واقعه خطاب به عموم حاضر که در اولین یکشنبۀ روزۀ سال 1858 که ششمین ظهورش بود اتفاق افتاد. بانوی ما چشمهایش را از برنادت بر گرفت و رو به صورت هر یک از حضار افکند. با چهره ای غمگین و مملو از اندوه خطاب به برنادت گفت: " بکرّات برای گناهکاران دعا کن" . در نهمین ظهورش در روز 25 فوریه 1858 " بانوی ما " درخواست عملی کردن "رد برهان به دلیل ایمان" را که ازهمۀ آنانی که پیغامش را منتقل کرده بودندرا طلبیده بود. به برنادت گفت: " برو در چشمه بشور و بنوش" . برنادت درمانده بجستجوی چشمه ای پراخت اما فایدهای نداشت بنابراین  رو به غار برگشته و ملتمسانه از " بانوی ما " خواست که  منظورش را آشکارتر نمایان کند. پس از گرفتن پیغامش از آن بانو، برگشته و بطرف بالای غار بروی زانوهایش خم شد. در آن ناحیه از غار که شنی بود، مشغول حفر گودالی شد و مدتی را همچنان به حفر گودال ادامه داد. سپس آب گل آلودازآن گودال به تدریج نمایان شد . بانوی ما از او خواست که بشوید و از همان چشمه بنوشد. برنادت ابتدا با دستهایش مشتی از آنرا برداشت و به صورتش مالید و سپس نوشید. جمعیت حاضرکه دراین مدت او را باور کرده بودند ودرهر ظهور بر آنان اضافه می شد مبهوت و وحشت زده شاهد آن صحنه بودند. بانوی ما که انتظارفروتنی و ایمان فراتری رااز او داشت، خواست که مقداری از علفهایی که اطرافش بود را کنده و بخورد. برنادت با شتاب  دسته ای را کنده و شروع بخوردن آنها کرد. جمعیت حاضر متقاعد شده بودند که او دیوانه شده است. سپس برنادت به مکان قبلی- اش در غار بر گشت. جمعیت مبهوت مانده بود. آنانی که ایمان داشتند پریشان شده بودند. آنانی که ایمان نداشتند با صدای بلند او را مورد تمسخر قرار می دادند. برنادت صورتش را پاک کرد و به تعمق با آن بانو ادامه داد. " چشمۀ معجزه آسا" بزودی بر همگان شناخته شده بود. در طلوع روز بعد که برای بعضی از حضار واقعاً متحیرکننده بود که برنادت در آن محل آن چشمه را پیدا کرده بود چرا که از قبل در آنجا چشمه ای وجود نداشت. روز بعد آن چشمۀ گل آلود به جویبار باریکی تبدیل شده بود که به طرف رود خانۀ گیو"Gave " سرازیر میشد.

چشمۀ معجزه آسا

ادامه مطلب